سرگذشت

دفترچه خاطرات

سرگذشت

دفترچه خاطرات

۱۰۷

،، ... و بی جهت به همه مسائل به شکل جدی فکر میکردم. جایی خوانده بودم که جدی فکر کردن مثل کار در معدن سخت است و آدم هایی که به هر دلیلی جدی فکر می‌کنند باید هر از گاهی با چیزهای سطحی تفریح کنند،، 

نظرات 4 + ارسال نظر
یونو شنبه 4 دی 1395 ساعت 16:13 http://yuno.blogsky.com

من هروقت زیادی جدی فکر می کنم یا اصولا کار فکری می کنم، بعدش مغزم با بدنم به تناقض میرسه. مغزم به شدت خسته ست ولی بدنم نه. دقیقا 3-4 روز طول می کشه هماهنگ شن بتونم بخوابم. تعطیل یعنی.

منظور هر فکریه، فکر کاری یا غیر کاری. خب اگه می تونی خودش موهبته. نکن این کارو

جدی فکر کردن فایده ای هم داره؟
اگه داره منم جدی فکر کنم

نه. ضرر هم داره. اعصاب خوردی و خستگی و ...
اگه میتونی جدی فکر نکنی، نکن

امان از جدی فکر کردن! به نظرم خیلی وقتام بی حاصله.حالا به خودتون تفریح با چیزای سطحی جایزه دادین؟

تقریبا نه. راستش بلد نیستم. شایدم معتادم به جدی فکر کردن

mahee جمعه 3 دی 1395 ساعت 20:34

گاهی جدی فکر کردن مغز ادمو میجوه!

بله. گاهی واقعا باید استراحت کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد