ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چند شب پیش فیلم رو دیدم.
بگذریم از اینکه طبیعتا به خاطر محدودیت زمان، محدودیت های قانونی و سینمایی، خیلی خلاصه شده بود.
بگذریم از اینکه خیلی از بازیگرای ترک خوشم نیومده و باز هم نیومد.
به عنوان یک بیننده آماتور، بازی شهاب حسینی فوق العاده بود. بازی پارسا پیروزفر هم خوب بود. سبک نویسندگی و پرش های زمانی هم جالب بود و برای اینکه فیلم رو بفهمی باید دل میدادی و تمرکز میکردی.
شاید هم به خاطر علاقه ام به این داستان، جانب دارانه نگاه کردم.
به هر حال به منی که در حدود ۵ یا ۶ سال سینما نرفته بودم، چسبید.
ولی اون دختر و پسری که کنار من نشسته بودن و هی حرف میزدن، نصف لذت رو گرفتن. ظاهرا دختره از همون اوایل از فیلم خوشش نیومد و شروع کرد به غر زدن. پسره هم هر چند دقیقه یکبار هی میگفت میخوای بریم؟ وسطاش هم راجع به یکی از آشنایان حرف زدن که بچه هاش چه و چه. خب عزیز من شما برو فیلم دلخواه خودت رو ببین، بذار منم کار خودمو بکنم.