سرگذشت

دفترچه خاطرات

سرگذشت

دفترچه خاطرات

۲۱۹

آرزو ما را کشت... 

نظرات 3 + ارسال نظر
نبکا یکشنبه 1 بهمن 1396 ساعت 09:11

معمولی.راحت!

اگه راحت بود که نمیکشت

نبکا شنبه 30 دی 1396 ساعت 22:25

به من میاد این حرفا؟
میرم اونجا توکلشون به خدا و قناعتشون و ساده زندگی کردنشون رو می بینم و حالم خوب میشه
یه چهره افتاب سوخته و یه لباس محلی و یه دست پینه بسته هم برام خوبه
آرزوتونو نگفتینا

آره واقعا حال آدمو خوب می کنه
کشت مارو دیگه، چه جوری بگم؟

نبکا جمعه 29 دی 1396 ساعت 21:43

آرزوی جنوب؟

میری اونجا چیکار می کنی توو :)))
جنس خوووب؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد