سرگذشت

دفترچه خاطرات

سرگذشت

دفترچه خاطرات

واقعیت

- ما که به زور نمی‌توانیم از تو درویش بسازیم. کسی می‌تواند الاغ را دم آب ببرد اما نمی‌تواند مجبورش کند که آب بخورد. هروقت تشنه اش شد خودش آب میخورد.


- چیزی مانند درد روی صورت دیوید سایه انداخت. انگار یک قرن گذشت تا بتواند چیزی بگوید.


- شبیه یک شوخی بی مزه بود. اما وقتی خودم را مجبور به خندیدن کردم هیچ صدایی از گلویم خارج نشد و به گریه ای که در گلویم جا خوش کرده بود ختم شد 

نظرات 1 + ارسال نظر
خانوم ف شنبه 18 شهریور 1402 ساعت 10:03 http://khanomef.blogsky.com

دیوید کیه ؟

یه شخصیت توی یه کتاب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد