سرگذشت

دفترچه خاطرات

سرگذشت

دفترچه خاطرات

عناوین یادداشت‌ها

  • 178 سه‌شنبه 17 مرداد 1396 11:34
  • ۱۷۷ چهارشنبه 11 مرداد 1396 14:50
  • ۱۷۶ سه‌شنبه 10 مرداد 1396 22:06
  • ۱۷۵ یکشنبه 8 مرداد 1396 17:38
    1- "نفس تنگی میاره این شهری که عاشقشم ... " 2- اصلا می دونی چیه؟ این بچه بچه تو نیست. 3- بین همه افرادی که باهاشون بودم، تو تنها کسی بودی که اصلا بهش عادت نکردم. 4- کاش تو هم مثل اون بودی.
  • ۱۷۴ یکشنبه 8 مرداد 1396 12:31
  • ۱۷۳ سه‌شنبه 3 مرداد 1396 14:38
  • ۱۷۲ سه‌شنبه 3 مرداد 1396 14:36
  • ۱۷۱ شنبه 31 تیر 1396 07:51
  • ۱۷۰ چهارشنبه 21 تیر 1396 14:54
    ۱- احتیاج دارم که سبک زندگیم رو عوض کنم. یک سری رفتارهام رو تغییر بدم. یه بازنگری اساسی. محیط کار ، محیط دوستان ،محیط خونه. تغییر و تحول. به یک الگوی رفتاری نیازمندیم! ۲- کسی که اصلا فکرش رو نمیکردم توی شرایط خاصی قرار گرفت و اعلام حسادت کرد! ۳- با اسکولنیک یک بار مثل خودش رفتار کردم. قشنگ بهش برخورد و قرمز شد. البته...
  • ۱۶۹ دوشنبه 19 تیر 1396 18:19
  • ۱۶۸ جمعه 16 تیر 1396 20:24
  • ۱۶۷ جمعه 16 تیر 1396 19:15
  • ۱۶۶ چهارشنبه 14 تیر 1396 14:28
  • ۱۶۵ سه‌شنبه 13 تیر 1396 07:04
  • ۱۶۴ شنبه 3 تیر 1396 07:31
  • ۱۶۳ جمعه 2 تیر 1396 14:27
  • ۱۶۲ دوشنبه 29 خرداد 1396 11:49
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 29 خرداد 1396 04:12
    ای سیاهی! کیستی؟
  • ۱۶۱ چهارشنبه 24 خرداد 1396 09:42
  • ۱۶۰ چهارشنبه 17 خرداد 1396 16:28
    Ode to my father کاری به دیدگاه فیلم به برخی چیزها ندارم اما ترکیب خوبی بود از تاریخ، عشق، اراده، ارزش، تعهد
  • 159 یکشنبه 14 خرداد 1396 11:50
    یه اخلاقی دارم من! دلخور می شم، اما به روی طر ف نمیارم ناراحت می شم اما اگه طرف برگرده، زود یادم میره اما امان از روزی که ناراحتی ها باعث بشه از طرف بدم بیاد، خود خدا هم کار سختی خواهد داشت برای صاف شدن دلم ... اللهم وَ من أرادَنی بِسوءٍ فَأرِده ...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 11 خرداد 1396 22:43
  • ۱۵۸ پنج‌شنبه 11 خرداد 1396 19:01
    بی شک اون هایی که میگن نژاد پرستی بده، با بعضی نژادها برخورد نداشتن! پ.ن. hay hitler
  • ۱۵۷ چهارشنبه 10 خرداد 1396 13:55
  • 156 سه‌شنبه 9 خرداد 1396 08:47
  • ۱۵۵ یکشنبه 7 خرداد 1396 19:25
  • ۱۵۴ چهارشنبه 3 خرداد 1396 15:54
  • 153 سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1396 10:14
  • ۱۵۲ چهارشنبه 20 اردیبهشت 1396 19:22
  • ۱۵۱ یکشنبه 17 اردیبهشت 1396 12:17
    اینو یه جایی دیدم خوشم اومد. کسی این رو نوشته بود که، باران ... حس آشنایی داره! یعنی، خب، خب کاش ... از اون حرفاست که دقیقا ... درست مثل آن که جنازه ی کارگران معدن را از خاک بیرون بکشی تا دوباره به خاک بسپاری ... اگرچه به ظاهر چیزی میان ما تغییر نخواهد کرد اما اصرار دارم که بدانی "دوستت دارم" لعنت بهش