سرگذشت

دفترچه خاطرات

سرگذشت

دفترچه خاطرات

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] جمعه 8 آذر 1398 17:21
    خوش به حال اون کسی که حداقل میتونه بنویسه
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 8 مهر 1398 17:58
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 28 شهریور 1398 08:24
    گاهی فکر می‌کنم مهمترین حرف‌های من همان حرف‌هایی‌است که حوصله ندارم بگویم. احتمالا به این دلیل که آدم‌ها اغلب برای اینکه حرف مهمی بزنند باید تمرکز کنند و من هیچوقت نتوانسته‌ام روی چیزی تمرکز کنم... عشق و چیزهای دیگر
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 20 شهریور 1398 07:10
    نام آن کبوتر غمگین که از قلب ها گریخته،ایمان است
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 11 شهریور 1398 18:03
    میترسم بمیرم و به دوتا آرزوم نرسم. سفر به ایتالیا،کنسرت معین!
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 5 شهریور 1398 07:50
    اینجا جای من نیست... باید خودم رو نجات بدم.
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 5 شهریور 1398 07:50
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 30 مرداد 1398 20:39
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 29 مرداد 1398 21:29
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 24 مرداد 1398 15:21
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 15 مرداد 1398 18:22
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 15 مرداد 1398 11:22
    ای مرگ بیا که زندگی مرا کشت
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 14 مرداد 1398 19:50
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 14 مرداد 1398 17:24
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 14 مرداد 1398 15:05
  • ۲۵۸ شنبه 5 مرداد 1398 21:58
  • ۲۵۷ دوشنبه 31 تیر 1398 23:30
    بیشتر مردم حداقل یک نفر را در زندگی شان دارند که می‌خواهند از شرش خلاص شوند. در واقع آن‌ها هیچ کاری انجلم نمی‌دهند اما این لزوما به این معنی نیست که از میل به کشتن مصون هستند او حتی به زنده بودن یک گیاه پژمرده هم نبود. اما برای جبران معنویت از دست رفته اش نیروی زور و بازوی دو برابری داشت و به صورت افراطی از آن استفاده...
  • ۲۵۶ جمعه 28 تیر 1398 17:45
  • ۲۵۵ جمعه 28 تیر 1398 13:11
  • ۲۵۴ یکشنبه 23 تیر 1398 10:51
  • ۲۵۳ شنبه 22 تیر 1398 15:18
    دلتنگ یه رفیقم
  • ۲۵۲ پنج‌شنبه 20 تیر 1398 09:04
  • ۲۵۱ چهارشنبه 19 تیر 1398 10:01
  • ۲۵۰ دوشنبه 10 تیر 1398 10:48
    گاهییی نمی شود که نمی شود
  • ۲۴۹ پنج‌شنبه 6 تیر 1398 12:33
  • ۲۴۸ چهارشنبه 5 تیر 1398 16:32
  • ۲۴۷ سه‌شنبه 4 تیر 1398 08:00
  • ۲۴۶ یکشنبه 2 تیر 1398 07:08
  • ۲۴۵ جمعه 24 خرداد 1398 21:15
    قیدار تا به امروز به پای کسی نیوفتاده است که حسرت به دل باشد کسی به پاش بیوفتد. جمع کن خودت را نعش انعام صدا را مطربی می‌کند، این صدای قاسم خوانت مرشدی بشود به امید حق ... همین جوری آدمی زاد باد می‌کند. هروقت دیدی برده اندت بالا و دارند بادت می‌کنند، بدان که روزگار از دست آویزانت کرده است به قناره که پوستت را بکند......
  • ۲۴۴ جمعه 24 خرداد 1398 18:18